جدول جو
جدول جو

معنی علی واسطی - جستجوی لغت در جدول جو

علی واسطی
(عَ یِ سِ)
ابن عاصم بن صهیب واسطی مکنی به ابوالحسن. از محدثان بود. در سال 105 هجری قمری متولد شد. وی شخصی پرهیزکار و پارسا و اصلش از واسط بود ولی در بغداد سکونت گزید و در سال 201 هجری قمری در همان شهر درگذشت. (از الاعلام زرکلی از تذکره الحفاظ ج 1 ص 291 و میزان الاعتدال ج 2 ص 228 و تاریخ بغداد ج 11 ص 436). و نیز رجوع به ابوالحسن (علی بن عاصم...) شود
ابن محمد بن عبدالرحیم بن دینار بصری واسطی کاتب. مکنی به ابوالحسین. رجوع به علی بصری (ابن محمدبن...) شود
ابن ابی محمد بن ابی سعد بن عبدالله واسطی. مشهور به دیوانی و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی دیوانی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ سِ)
ابن احمد راسبی، مکنّی به ابوالحسن. وی برحدود واسط تا جندی شاپور و از شوش تا شهرزور امارت می کرد و ثروتی فراوان داشت و نزد خلفا وجهه ای به دست آورد و در جندی شاپور درگذشت. (از الاعلام زرکلی بنقل از النجوم الزاهره ج 3 ص 183. دول الاسلام ذهبی ج 1 ص 144)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ وَطْ طا)
ابن محمد الشیخ بن ابی زکریا یحیی وطاسی بادسی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابوحسون. وی سومین و آخرین تن از ملوک بنی وطاس در فاس بود و در سال 932 هجری قمری پس از درگذشت برادرش محمد بن محمد به پادشاهی رسید. ولی برادرزاده اش احمد بن محمد بر او شورش کرد و وی را دستگیر ساخت تا در سال 956 هجری قمری سعدی ها که امیر مراکش بودند بر فاس مستولی شدند، در این هنگام او به جزائر فرار کرد و ترکان آنجا را با وعده های بسیار با خود همراه ساخت و به سرکردگی ’صالح پاشای ترکمانی’ درسال 961 هجری قمری بر فاس دست یافت. ولی سلطان محمد شیخ سعدی که از علی وطاسی شکست خورده بود سپاهی آماده ساخت و بر فاس حمله کرد و ابوحسون را در محلی به نام مسلمه به قتل رساند. (961 هجری قمری) و با کشته شدن او دولت وطاسی ها نیز منقرض گشت. (از الاعلام زرکلی)
ابن یوسف بن زیان وطاسی. مکنی به ابوحسون. وزیر عبدالحق بن عثمان در فاس. وی درسال 852 یا 853 هجری قمری پس از مرگ یحیی بن زیان وزیر، به وزارت رسید و تا سال 865 هجری قمری که به طور ناگهانی درگذشت، در وزارت باقی بود. (از الاعلام زرکلی ازالضوء اللامع سخاوی ج 6 ص 52 و جذوهالاقتباس ص 336)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن محمد بن ابی زکریا یحیی وطاسی بادسی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابوحسون. از ملوک بنی وطاس در فاس. رجوع به علی وطاسی شود
ابن محمد بن حسین بن عبدالکریم بن موسی بن عیسی بن مجاهد بزودی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به فخرالاسلام. رجوع به علی بزودی شود
ابن محمد بن عقیل حنبلی عالمی بغدادی، مکنّی به ابوالفاء. رجوع به علی ظفری (ابن عقیل بن محمد...) و به ابوالفاء (علی بن...) شود
ابن محمد بن علی بن ابی المعالی الصغیربن ابی المعالی الکبیر طباطبائی اصفهانی کاظمی حائری شیعی امامی. رجوع به علی طباطبائی شود
ابن محمد بن عباس بن شیبان دمشقی حنبلی، مشهور به ابن اللحام و ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی دمشقی شود
ابن محمد بن محمود بن ابی العزبن احمد بن اسحاق بن ابراهیم کازرونی بغدادی شافعی، ملقّب به ظهیرالدین. رجوع به علی کازرونی شود
ابن محمد بن ابراهیم بن عبدالرحمان بن ضحاک فزاری، مشهور به ابن مقری یا ابن بقری و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی فزاری شود
ابن محمد بن سلیم مصری، ملقب به بهاءالدین و مشهور به ابن حنا، وزیر الظاهربالله فاطمی. رجوع به علی مصری (ابن محمدبن...) شود
ابن محمد بن سلیمان بن علی بن سلیمان بن حسن انصاری غرناطی، مشهور به ابن الجباب و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی انصاری شود
ابن محمد بن شاه ظاهری بغدادی، مکنّی به ابوالقاسم. رجوع به ابن الشاه الظاهری و نیز به علی بن محمد بن الشاه الظاهری... شود
ابن محمد بن علی بن محمد علوی عمری شجری، ملقّب به نجم الدین و مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن صوفی. رجوع به علی شجری شود
ابن محمد بن حسین بن محمد بن عمید، مکنّی به ابوالفتح و ملقّب به ذوالکفایتین. فرزند ابن عمید. رجوع به علی ذوالکفایتین شود
ابن محمد بن محمد بن محمد بن خلف بن جبریل منوفی مصری شاذلی، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی منوفی شود
ابن محمد عمرانی (یا علی بن عمران) ، مکنّی به ابوالحسن. ممدوح منوچهری دامغانی شاعر. رجوع به علی عمرانی (ابن محمد...) شود
ابن محمد بن ابی قاسم بن محمد بن فرحون تونسی مدنی مالکی، مکنّی به ابوالحسن، و مشهور به ابن فرحون. رجوع به علی تونسی شود
ابن محمد بن علی الرضاعلیهم السلام، ملقّب به نقی. دهمین امام از ائمۀ شیعۀ اثناعشری. رجوع به ابوالحسن (علی النقی...) شود
ابن محمد بن موسی بن سعید بن مهدی انباری مکنّی به ابوالقاسم و ملقب به حسنس و مشهور به ابن صفدان. رجوع به علی حسنس شود
ابن محمد بن علی بن سکون حلی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن سکون. رجوع به علی حلی (ابن محمد بن محمد بن علی...) شود
ابن محمد بن مکی عاملی جزینی، ملقّب به ضیاءالدین و حسام الدین و رضی الدین و مکنّی به ابوالقاسم. رجوع به علی جزینی شود
ابن محمد بن ابی بکر بن شرف ماردینی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی ماردینی (ابن محمدبن...) شود
ابن محمد بن احمد بن عمر بن ابی زرع، مکنّی به ابوالحسن یا ابوعبدالله و مشهور به ابن ابی زرع. رجوع به ابن ابی زرع شود
ابن محمد بن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم بن یحیی کتامی، مشهور به ابن قطان و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی کتامی شود
ابن محمد بن علی بن اسماعیل بن محمد بن علی بن احمد بن هاشم بن علوی بن حسین غریقی موسوی بحرانی. رجوع به علی موسوی شود
ابن محمد بن علی بن عبدالرحمان بن عراق شامی حجازی شافعی، ملقب به سعدالدین و مشهور به ابن عراق. رجوع به علی حجازی شود
ابن محمد بن مکی بن عیسی بن حسن بن عیسی شامی عاملی جبلی، ملقب به نجیب الدین و مشهور به ابن مکی. رجوع به علی شامی شود
ابن محمد بن اسماعیل بن علی بن احمد بن محمد بن اسحاق اسبیجابی سمرقندی، ملقّب به بهاءالدین. رجوع به علی اسبیجابی شود
ابن محمد بن عبدالرحمان بن خطاب مغربی مصری باجی شافعی، ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی باجی شود
ابن محمد بن محمد بن وفا قرشی انصاری سکندری شاذلی مالکی، مشهور به ابن وفا و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی قرشی شود
ابن محمد بن یوسف خروفۀ اندلسی رندی نحوی. رجوع به علی اشبیلی (ابن محمد بن علی بن محمد بن ... مشهور به ابن خروف) شود
ابن محمد بن رضا بن محمد بن حمزۀ حسینی موسوی طوسی مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن دفترخوان. رجوع به علی طوسی شود
ابن محمد بن علی ابن وهب بن مطیع قشیری شافعی، ملقّب به محی الدین و مشهور به ابن دقیق العید. رجوع به علی قشیری شود
ابن محمد بن ابراهیم بن عمر بن خلیل شیحی بغدادی، ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی شیحی شود
ابن محمد بن علی بن احمد بن مروان عمرانی خوارزمی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن عمرانی و علی عمرانی شود
ابن محمد بن احمد بن جدیدبن علی بن محمد بن جدید حضرمی تریمی شافعی، مشهور به ابن جدید. رجوع به علی حضرمی شود
ابن محمد بن احمد بن یوسف بن محمد هیثمی طبناوی قاهری مالکی اشعری، ملقّب به نورالدین. رجوع به علی طبناوی شود
ابن محمد بن عبدالرحمان اجهوری مصری مالکی، مکنّی به ابوالارشاد و ملقّب به نورالدین. رجوع به علی اجهوری شود
ابن محمد بن علی بن محمد بن یونس بیاضی عاملی، ملقّب به زین الدین و مکنّی به ابومحمد. رجوع به علی بیاضی شود
ابن محمد بن علی کیاهراسی طبرستانی شافعی، ملقّب به عمادالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی کیاهراسی شود
ابن محمد بن محمد بن علی بن احمد بن حجر عسقلانی مصری کنانی شافعی مشهور به ابن حجر. رجوع به علی عسقلانی شود
ابن محمد سمرقندی، ملقّب به علاءالدین و معروف به ملاعلی قوشچی و یا فاضل قوشچی. رجوع به علاءالدین قوشچی شود
ابن محمد بن جعفر بن حسین بن محمد بن صباح حمیری یمنی، پدر حسن صباح. رجوع به علی حمیری (ابن محمدبن...) شود
ابن محمد بن عبدالکریم بن دینار بصری واسطی کاتب، مکنّی به ابوالحسین. رجوع به علی بصری (ابن محمدبن...) شود
ابن محمد بن علی بن محمد بن علی بن عبدالله یمنی صنعانی حنبلی، مشهور به ابن شوکانی. رجوع به علی شوکانی شود
ابن محمد بن علی نحوی استرآبادی فصیحی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن ابی زید محمدبن...) شود
ابن محمد بن ابراهیم بن عبدالله بن مالک بن عباد نفزی رندی مالکی، مشهور به ابن عباد. رجوع به علی نفزی شود
ابن محمد بن ابراهیم بن علان، مکنّی به ابوالحسن. از محدثین امامیه زمان غیبت صغری. رجوع به علان کلینی شود
ابن محمد بن ابی بکر بن عبدالله بن مفرج انصاری اسکندری شافعی، ملقّب به شمس الدین. رجوع به علی انصاری شود
ابن محمد بن احمد بن عبدالله بن محمد بن علی باجی اندلسی مالکی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی باجی شود
ابن محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن عباد عبادی هروی شافعی مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی عبادی شود
ابن محمد بن حسن بن یوسف بن یحیی مصری، ملقّب به کمال الدین و مشهور به ابن النبیه. رجوع به علی مصری شود
ابن محمد بن عبدالرحمان بن احمد بن محمد بکری صدیقی مصری شافعی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی بکری شود
ابن محمد بن عمید، مکنّی به ابوالفتح. رجوع به ابن عمید (ابوالفتح...) و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 425 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ لِ)
ابن سالم بن مخارق والبی. مولای عباس بن عبدالمطلب. متوفی در سال 123 هجری قمری او را تفسیر است برقرآن کریم. (از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 667)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِ)
ابن احمد بن محمد بن علی واحدی نیشابوری شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن و علی (ابن احمد...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِ)
مکنی به ابوالحسن. او راست: سراج العارفین. لقب او را ’الناسخ’ نیز گفته اند. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 983)
لغت نامه دهخدا
(لَ ثِ سِ)
مکنی به ابوالمشرفی. تابعی است و از شریک روایت کند. مفهوم تابعی تنها به معنای یک مسلمان نسل دوم نیست، بلکه نشان دهنده جایگاهی علمی و معنوی در تاریخ اسلام است. تابعین، با درک مستقیم از صحابه و دریافت آموزه های اصیل دینی، از افراد برجسته ای چون عبدالله بن عباس، ابن مسعود، علی (ع) و دیگران روایت هایی را نقل کرده اند. این انتقال علم، باعث تداوم میراث دینی و مذهبی اسلام تا عصر حاضر شده است.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن منصور فاسی مالکی. مکنی به ابوالحسن. وی فقیه بود و مدتی درمسجد قرویین تدریس کرد و در سال 1107 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح تحفۀ ابن عاصم، در فروع فقه. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 763)
ابن محمد بن قطان فاسی. مکنی به ابوالحسن. متوفی در سال 628 هجری قمری او راست: بیان الوهم و الایهام، در حدیث. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 262)
ابن میمون بن ابی بکر بن علی بن میمون بن ابی بکر بن یوسف بن اسماعیل بن ابی بکر هاشمی قرشی مغربی غماری فاسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی هاشمی شود
ابن عبدالله بن محمد بن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم حمیری کتامی فاسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی قطان شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ سَ)
ابن حمزه بن عبدالله اسدی کوفی، مشهور به کسائی و مکنّی به ابوالحسن. مقری و تجویددان و لغوی و نحوی و شاعر. رجوع به کسائی شود
ابن داوودبن یحیی بن کامل بن یحیی بن جبارۀ زبیری قرشی اسدی، ملقّب به نجم الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی زبیری شود
ابن دبیس بن صدقه بن منصور اسدی مزیدی. آخرین تن از حکام بنی مزید در حله. رجوع به علی مزیدی (ابن دبیس بن...) شود
ابن اسماعیل بن شعیب بن میثم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی میثمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ)
ابن زید بن محمد بن حسین بن سلیمان بن ایوب انصاری اوسی خزیمی بیهقی شافعی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی بیهقی و ظهیرالدین (ابوالحسن علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ سَ)
علی میانی. علی وسط. در مقابل علی اکبر و علی اصغر. این ترکیب در تداول فارسی به سکون یاء تلفظ می شود. و بصورت یک کلمه برای نام کسان بکار می رود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن محمد بن محمد بن علی قرشی بسطی اندلسی مالکی، مشهور به قلصادی و ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی قلصادی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِ)
ابن محمد بن علی واسطی رفاعی. مکنی به ابوالحسن. صوفی و نسب شناس بود و در حدود سال 800 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- خلاصهالاکسیر فی نسب السید الرفاعی الکبیر. 2- المختصر فی نسب آل سیدالبشر. (از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 726)
ابن حسن بن احمد واسطی. مکنی به ابوالحسن. صوفی و نسب شناس (654- 733 هجری قمری). او راست: 1- خلاصهالاکسیر فی نسب سیدنا الغوث الرفاعی الکبیر. 2- الکبائر و الصغائر. (از معجم المؤلفین از فهرس دارالکتب المصریه ج 5 ص 168)
ابن مبارک بن حسن بن احمد بن ابراهیم واسطی رفاعی. ملقب به تقی الدین و مکنی به ابوالحسن. متوفی در سال 632 هجری قمری او راست: قرهالعین فی مناقب أبی العلمین. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
ابن علی بن اسماعیل واسطی. در بغداد به سال 654 هجری قمری متولد و در 691 هجری قمری در مصر قرائت کرد و در شعبان 741 هجری قمری درگذشت. (دررالکامنه ج 2 ص 20)
لغت نامه دهخدا
ابن عبدالله بن سهل کندی، مکنی به ابوعلی واسطی ساکن مصر. از لیث واز ابن لهیعه روایت دارد، و بخاری و ابوحاتم نیز ازوی. ابن یونس او را توثیق کرده است. در مصر به سال 222 هجری قمری درگذشته است. (حسن المحاضره ج 1 ص 126)
لغت نامه دهخدا